loading...
دخترم سلام
لایو بازدید : 5 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)

دخترکم سلام!
امروز که برایت می نویسم هنوز هیچ پروانه ای ناز نگاهت را پرواز نکرده
و هیچ نسیمی از عطر گیسوان طلایی ات لبریز نشده است
امروز که واژه هایم را به قلب مهربانت هدیه می کنم
هنوز به این دنیای سرشار از شگفتی پلک نگشوده ای
 و هنوز هیچ قاصدکی صدای لبخند تو را در گوش گلها زمزمه نکرده است
گل خوشبوی من !
با توام! با تو که می دانم قلبت به سپیدی برف  و نگاه مهربانت به زلالی رودهاست
با تو که می دانم خورشید در حسرت مهربانی ات می تابد
 و آینه ها صافی و روشنی خویش را وام دارِ  چشمان تو اند.
امروز می خواهم ازکسی برایت بگویم که قلب و چشم و دستانش  لبریز عشق توست
امروز می خواهم از روزهای رفته ام  بگویم
از روزهای مادرت
بیا کنارمن 
بیا کنار بی قراریِ  رازقی هایی بنشین  که خاطرات مرا  در عطر گلهایشان پنهان کرده اند
می خواهم آلبوم  روزهای رفته  را برایت ورق بزنم
دخترک نازم !
می دانم روزهای تو با روزهای من غریبه اند
می دانم تو در زمانه ای نفس می کشی که  در تصور من نیز جایی ندارند 
اما این را بدان عشق در حصار زمان نمی گنجد
عشق واژ ه ای نیست که  ا ز ذهن زمین پاک شود 
عشق مثل یک رود جاری است و مثل هوا برای نفس کشیدن ؛ زندگی می آفریند
اما همین واژه شیرین گاهی غم دارد
و  همین  نقطه آغاز غصه مادرت شد
همین سه حرف ساده ی عشق
من در روزهای جوانی ام روزهایی که پربودم از  شور و شوق و اشتیاق
عاشق شدم؛  ساده و بی آلایش
آسوده دل بستم و پنجره دلم را رو به دوستت دارمی  سپردم که نسیم با خود آورده بودو نمی دانستم این نسیم،  طوفان به زندگی ام خواهد زد و آرامشم را درهم خواهد شکست
من عاشق شدم
من هر روز با لبخندی خستگی و تنهایی اش را به جان می خریدم
و بر تمام غصه هایش مرهم می شدم
در همه آرزوهایم  نامش را می نشاندم و دنیا را برای لبخندش می دادم
من  لحظه هایم   را به عشق او  پیوند زده بودم ، به یاد او نفس می کشیدم و در خیالم تنها نام او را صدا می زدم 
من روزهایم را تنها به امید دیدن او آذین می بستم  ،  شبها به شوق دیدنش در رویا؛ می خوابیدم
رویای او که برای من تجسم عشق بود
درخیال من   مهربانی او  عرق شرم بر پیشانی خورشید می نشاند و لبخندش مهتاب را بی تاب می کند
من گمان می کردم  دلش گنجینه عشق است
اما تنها گمان می کردم
اورفت
در یک روز گرم تابستان رفت و دلم را به سردی زمستانی سپرد که هنوز تنم یخ زده آن رفتن  است 
او رفت  و من شکستم
و من با بغضی سنگین شکستنم را به تماشا نشستم
روزگار ما از عشق های پوچ و بی ثمر مسموم شده بود 
و  سیب سرخ عشق  کرم زده ی  دوروییِ  آدم هایی شده بود  که بهشتِ  تو را در لحظه به جهنم بدل می ساختند
اما دل من همچنان عاشق بود نامهربانی نمی دانست و نمی خواست آسمانش به تارهای دورویی و ریا آلوده شود و این دل عاشق در گردش ماه و خورشید باز هم ترک برداشت زخمی شد و شکست 
تنها خواسته دل من یک عاشقانه ی  آرام و ساده بود
یک دل که مرا  بهفمد ،  لبخندت هایم را دلیل باشد و اشکهایم را مرهم
فرشته کوچکم
نمید انم این خواسته زیادی بود یا نه اما تکه های این دل هنوز می تپد و عاشق است
هنوز سوسوی امید ی کلبه ویرانه قلبم  را روشن نگه داشته و 
و هنوز رسم مهربانی اش را فراموش نکرده است
اما دخترم
تو مثل مادرت نباش
سادگی نکن
آسوده دل نبند ، بی قراری هایت را در گوش هر نامحرمی زمزمه نکن و هر دوستت دارمی را به قلب مهربانت راه نده
دختر نازم
عشق مادر!
بگذار کسی که به روزهای شیرین زندگی ات قدم بگذارد
 که تو را تنهابرای خودت بخواهد 
کسی که گیسوانت را تشنه دستانش نگذارد
اشک هایت را تنها از سرشوق جاری کند و
 در  صورت ماهت همیشه نقش لبخندبیافریند 
بگذارکسی به قلب مهربانت قدم بگذارد که واژه هایش مثل آینه شفاف و زلال باشد و روی طاقچه دلش تنها قاب عکس تو بدرخشد
بگذار کسی به خلوت با شکوهت مهمان شود که قدر عاشقانه هایت را بداند و هر روز برای جادوی چشمانت غزلی ناب و عاشقانه بسراید
اگر این فرشته را یافتی قدرش رابدان
مهربانی ات را ا ز دلش دریغ نکن
دردهایش را به جان بخر و غصه ها را از دلش بشوی
اگر او رایافتی
یادت باشد لحظه هایی که تنهایی می طلبد تنهایش بگذاری و لختی بعد
 با لبخندی به آغوشش بازگردی
یادت باشد او تو را سرشار از شور و عشق و زندگی می خواهد مبادا چهره ات را غمگین ببیند یا روزی لبخندت را به یاد نیاورد
یادت باشد مبادا غرورش را بشکنی یا بغضی بر گلویش بنشانی
یادت باشد هر روز گلدان عشقت را آبیاری کنی  تا عطرشکوفه هایش درهوای زندگی تان جاری شود
گرچه من طعم روزهایی را که برایت نقاشی کشیدم  نچشیدم اما برایت آرزو دارم
قصه زندگی ات را مرد عاشقی  روایت کند که تمام هستی  را تنها با  تو بخواهد
دخترم
گرچه این روزگار با دل مادرت نامهربانی کرد اما این از بدی عشق نیست که از دورنگی و خودخواهی آدمهای دنیاست
 پس بگذار عشق هر روز در دلت جوانه زند ریشه کند و گل دهد
عشق را باور کن
زیبای من واژهایم را به خاطر بسپار
واژه هایی که از دلی عاشق و شکسته برایت روایت شد

تی شرت محرم

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 24